راتاراتا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

دنیای راتا

دلم گرفته پسرم

دوست دارم سلام ای گمشده ی روزهای گـُنگ من در تقویم خاطره ها . . . هرکجا هستی باش ! دیگر مهم نیست . . . دیگر \"هیچ چیز\" برایم مهم نیست . . . خوبی؟! خوبی ای خوب ترین ِ روزهـای خوبِ من؟! روزهای برباد رفته . . . خوبی ای برباد رفته؟ از یاد رفته؟! هنوز در یادی . . . در یادی و در باد میرقصی، شادی! و کم کم، رقصان رقصان محو میشوی . . . نمیدانم ! نمیدانم، درصد ِ راستی ِ \"دوستت دارم\" هایت را نمیدانم! من هنوز نمیدانم چرا شادی! هنوز نمیدانم چه کس، چه وقت و چرا اتفاق افتاد؟ ! . . . نمیدانم چه شد و . . . و چه خواهد شد ! نمیدانم چه حالی داری حالا . . . من هنوز \"خیلی\" چیزها را نمیدانم . . ...
27 بهمن 1392

رفتن بابایی به دلیجان

سلام پسرم امروز بابایی رفت شهرشون مامانی دلتنگه و داره غصه میخوره ای کاش میتونستم اینجا همه چی رو برات بنویسم و باهات درد دل کنم ولی ............. فقط بدون مامانی به عشق تو زنده مونده پس تو تنهاش نزار             ...
10 بهمن 1392
1